*★ஜعشق آتشینஜ★*

عشق یعنی جز خدا را بیخیال

*★ஜعشق آتشینஜ★*

عشق یعنی جز خدا را بیخیال

اس ام اس شب یلدا

 

روی شما به سرخی انار ، شب شما به شیرینی هندوانه ، لبتان مانند پسته خندان ، عمرتان به بلندای شب یلدا ، و غم هایتان به کوتاهی روزش باد .یلدا آمد . شب یلدا مبارک .

-----------
عمرتون صد شب یلدا ، دلتون قدر یه دنیا ، دل خوش باشه نصیبت ، غم بمونه واسه فردا ، توی این شبای سرما ، یادتون همیشه با ما . یلدا مبارک .

-----------

بیا ای دل کمی وارونه گردیم
، برای هم بیا دیوونه گردیم ، شب یلدا شده نزدیک ای دوست ، برای هم بیا هندونه گردیم . یلدا مبارک .

-----------

خوشگل ترین ، خوش تیپ ترین ، با کلاس ترین آدم روی زمین تو هستی ( اینم هندونه ی شب یلدا ، بزار تو یخچال خنک بشه )

-----------

تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم ، بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم ، اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست . " تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید"

-----------
شادی هایت به بلندای امشب و غم هایت به کوتاهی امروز " یلدا مبارک "
-----------
من دارم جمعه میرم ، فکر نکنم دیگه همدیگه رو ببینیم ، منو فراموش نکن و به خاطز تموم بدیهام منو ببخش . از طرف پاییز ?? ( یلدا مبارک )
-----------
یلدا یعنی یادمان باشد : که زندگی آن قدر کوتاه است ، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت . (یلدا مبارک )
-----------
چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم!
-----------
من دارم جمعه می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز
------------
تو میری و من فقط نگاهت می کنم
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم
بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست
------------
محفل آریائی تان طلائی ، دلهایتان دریائی
شادیهایتان یلدائی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورائی . . .
------------
قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!
------------
روی گل شما به سرخی انار
شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مانند پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
------------
بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم
------------

ادامه مطلب ...

پــ نــ پــ سری اول(نظر یادتون نره)

 

رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.

یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟

پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !

.

.

.

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!

پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !

.

.

.

به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه.

میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره !

ادامه مطلب ...

دانه ای کاشتیم روز اول با عشق

  

 

دانه ای کاشتیم روز اول با عشق

سیرابش کردیم از آب حیات

عهد کردیم که با هم باشیم

با هم بودنمان شرط حیاتش باشد

شاخه هایش از عشق جان گیرد

دستهامان در هم باشد

به امید آنکه میوه ای خواهد داد...

روز دوم : حوض حیات خالی شد

دستهامان در هم بود و دعا می کردیم

خوش بودیم که هنوز با همیم...

روز سوم شاخه هایش مردند

ترسیدیم، پس عشق کجاست؟؟؟

خوش بودیم که هنوز با همیم...

روز چهارم : میوه ها خشکیدند

دلهامان لرزید

دستهامان طعم جدایی چشیدند در اول راه...

روز پنجم ، ریشه ها خشکیدند

شرط ها یاد آمد

اما قلب ها از هم دور شد و...

یاد مان آمد آن شرط بزرگ

شرط وفاداری را

که هم شرط حیاتش بود و

هم تازگی میوه ی آن....  

 

نام من عشق است

 

نام من عشق است
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم

شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم

“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

شاعر: علیرضا بدیع

چگونگی انقراض نسل ایرانیها،طنز

 

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به   

بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم:


اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.
در مسیر برگشت از مهد کودک
لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها
رضا : مامان چیه ؟
3سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه
راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟

 
5سال بعد از ۳ سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی
رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا؟
سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا5
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد

 
سال بعد ؛ دانشگاه6
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟
رضا:آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟
چند سال بعد ، شب خواستگاری
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟
چند ماه بعد ، شب ازدواج
جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟
خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب
خیلی سال بعد ، دوران کهولت
جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟
خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟
نسل ایرانیا منقرض شد خیلی سال بعد

وای، باران؛ باران؛

  وای، باران؛ باران؛
شیشه پنجره را باران شست.
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
من شکو فائی گلهای امیدم را در روءیاهامی بینم،
و ندائی که به من می گوید:
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است

  ادامه مطلب ...

اس ام اس باحال

این روزا ریاضیم خیلی ضعیف شده

نمیدونم چرا

ولی دیگه نمی تونم آدم حسابت کنم !

 

************

 

به یارو میگن امتحان رانندگی قبول شدی ؟

میگه معلوم نیست ماشینو زدم تو دیوار ، سروان رفته تو کما

منتظرم برگرده ببینم چی میشه !

 

************

 

سفارش یارو به فرزندش :

برو مسجد هم نمازت رو بخون هم کفشاتو عوض کن !

 

************

 

بگذار قلم را به غزل بسپارم

شاید گره ای باز شود از کارم

پرسید: مگر تو هم غزل می گوئی؟

گفتم: په نه په! فقط رباعی دارم !

 

************

 

توجه :

ظرفیت کوچه علی چپ پرشده است

لطفا دنبال کوچه ی دیگری باشید !

 

************

ادامه مطلب ...

داستان مرد کور

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنارپایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:من کور هستم لطفا کمک کنید.

روز نامه نگار خلاقی از کنار اومیگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد،تابلوی اورا برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت وتابلورا کنار پایه او گذاشت و آنجا را ترک کرد.

عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت ومتوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است.مرد کور از صدای قدم های او خبر نگار را شناخت وخواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید که بر روی آن چه نوشته است.

روزنامه نگار گفت:چیز مهمی نبود من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم ولبخندی زد وبه راه خود ادامه داد.

مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلو خوانده میشد:امروز بهار است ولی من نمیتوانم آن را ببینم.

وقتی کار های خود را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغیر دهیدخواهید بهترین ها ممکن خواهد شد وباور داشته باشید هر تغیر بهترین چیز برای زندگی است

نظر یادتون نره 

شرط عشق

 

شرط عشق 

پیش ازآنی که عزادار محرم باشی

سعی کن درحرم دوست  تو محرم باشی

خاک ازحُرمت شش گوشه او حُرمت یافت

گرشوی خاک رهش قبله عالم باشی

منزلت نیست ترا بی مدد مهرحسین

گرچه موسی شوی و عیسی مریم باشی

گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن

سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی

همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند

می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی

شادی هردوجهانت بخدا تأمین است

گردراین ماه عزا همسفر غم باشی

صاحب بزم حسین است، علی وزهرا

نکند غافل ازاین محفل ماتم باشی

به همان دست وسروسینه مجروح قسم

شرط عشق است براین زخم تومرهم باشی 

ایام تاسوعا و عاشورای حسینی به تمام عاشقان تسلیت باد

ببخش

اگر دلت رو میزنه حرفای پر محبتم دلخور نشو از دست من بزن به پای غیرتم 

 صحبت رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم 

 ببخش اگه رویه دلم اسم تورو حک میکنم وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم 

 ببخش اگه به یادتو پلکامو روهم میذارم هر شب تورویای منی چیکار کنم دوست دارم  

  

  

از یاد رفته

از یاد رفته

________________

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ

نیست یاری که مرا یاد کند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد

نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطایی کردم

که ز من رشته الفت بگسست

در دلش جایی اگر بود مرا

پس چرا دیده ز دیدارم بست

هر کجا مینگرم باز هم اوست

که به چشمان ترم خیره شده

درد عشقست که با حسرت و سوز

بر دل پر شررم چیره شده

گفتم از دیده چو دورش سازم

بی گمان زودتر از دل برود

مرگ باید که مرا دریابد

ورنه دردیست که مشکل برود

تا لبی بر لب من می لغزد

می کشم آه که کاش این او بود

کاش این لب که مرا می بوسد

لب سوزنده آن بدخو بود

می کشندم چو در آغوش به مهر

پرسم از خود که چه شد آغوشش

چه شد آن آتش سوزنده که بود

شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم که ز دل بر دارم

بار سنگین غم عشقش را

شعر خود جلوه ای از رویش شد

با که گویم ستم عشقش را

مادر این شانه ز مویم بردار

سرمه را پاک کن از چشمانم

بکن این پیرهنم را از تن

زندگی نیست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حیران نیست

به چکار آیدم این زیبایی

بشکن این آینه را ای مادر

حاصلم چیست ز خودآرایی

در ببندید و بگویید که من

جز از او همه کس بگسستم

کس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست

فاش گویید که عاشق هستم

قاصدی آمد اگر از ره دور

زود پرسید که پیغام از کیست

گر از او نیست بگویید آن زن

دیر گاهیست در این منزل نیست

/  فروغ فرخزاد

 

 

دزد

دزد


از در آمد و سقف سرم را دزدید
در رفت و دل در به درم را دزدید


از ظاهر خوشگلش دلم خر شده بود
با دوز و کلک دل خرم را دزدید


در بازی لِی لِی تا جلو افتادم
جر زن شد و سنگ مرمرم را دزدید


وقتی نتوانست شبم را ببرد
مهتاب همیشه شاعرم را دزدید


گفتم که درخت عشق را قطع کنم،
بی وقفه رسید و تبرم را دزدید


اما و اگر برای تنهایی بود
تنها شدم اما،اگرم را دزدید


من داشتم از نو باورش میکردم
با غیر نشست و باورم را دزدید


هر چند نشد که آسمان را ببرد
یکچند شد و بال و پرم را دزدید


وقتی که همه خون دلم را خوردند
ساقی شد و خون جگرم را دزدید


دفترچه ی من از اسم او پر شده بود
یک واژه نخوانده دفترم را دزدید


دیدار امید آخرم بود که...آه
بدرود امید آخرم را دزدید